«دخترها باباییاند»؛ روایتی پر احساس از زندگی شهید مدافع حرم
تاریخ انتشار: ۲۲ مهر ۱۳۹۹ | کد خبر: ۲۹۶۱۹۵۵۱
به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، باید حدود ۴۰ سال میگذشت تا مردم باورشان شود شاهرخ ضرغامها یک اتفاق نبودند؛ تا باورشان شود پرنده شهادت به سر و لباس نگاه نمیکند؛ به قلب نظر میاندازد و اگر بوی عشق از آن به مشامش رسید، روی بام باطن پاک مینشیند و جان را به هدیه نزد دوست می برد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
شهید جواد محمدی حرّ دیگری است. حرّی که ۴۰ سال بعد از حرّ انقلاب، از جرگه یخه بازگذاران و شلوار شش جیب پوشان و پاشنه کفش خوابانان به خیل شهدا پیوست تا شاهد دیگری باشد بر اینکه داش مشتیها هم عاشق می شوند؛ عاشق خدا.
جواد محمدی علیرغم تیپ خاص و رفتار داش مشتی طورش دل در گرو آرمانها و ارزشهایی داشت که حتی حاضر بود، در راه آنها جان خود را نیز فدا کند. با اینکه نحوه لباس پوشیدن و صحبت کردنش اصلا مثل دیگر هم قطارانش نبود، ولی به گفته هرکس که با او چند دقیقهای نشست و برخاست کرده بود، رفتارش رنگ و بوی خدایی داشت. از مهربانی اش بوی بهشت میآمد، از غیرتش بوی ذوالفقار علی (ع) و از نمازهایش بوی معراج.
اما حالا بعد از شهادت، روایت زندگی پر فراز و نشیبش به قلم بهزاد دانشگر به نگارش در آمده تا شاید برای کسانی که این شهید را از نزدیک ندیده اند، دریچهای باشد به سبک زندگی و مرام و مسلکش که آن را از نزدیک لمس کنند و با آن انس گیرند.
دانشگر که قبل از این اثر، تجربههای موفقی در زمینه خاطره نگاری و روایتهای غیر داستانی دارد، این بار دست به قلم شده تا با فرمی جدید داستان زندگی شهید را از خلال خاطرات و گفتگوهای نزدیکانش به تصویر بکشد. تصویری که غیر از زندگی پر کشمکش و پر جاذبه اش، به ابعاد گسترده درونی و بیرونی شخصیتش نیز می پردازد.
کتاب "دخترها بابایی اند" روایتی است پر احساس از زندگی شهید مدافع حرم جواد محمدی که به قلم بهزاد دانشگر در قطع رقعی و ۲۷۲ توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.
انتهای پیام /
منبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: معرفی کتاب مدافعان حرم
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۲۹۶۱۹۵۵۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
مریم خمینی نوه امام در خارج از کشور چه کاره است؟
به گزارش تابناک به نقل از عصر ایران، خانم معصومه حائری یزدی همسر آیتالله سید مصطفی خمینی و دختر آیتالله شیخ مرتضی حایری یزدی صبح روز ششم اردیبهشت ۱۴۰۳ خورشیدی در تهران درگذشت.
وی مادر سید حسین و مریم خمینی بود. حجتالاسلام سید حسین خمینی از اوایل دهه ۶۰ عملا از عرصه های رسمی و رسانهای کنار است و خواهر او (نوه امام خمینی) هم در خارج از کشور زندگی میکند و به طبابت و کارهای علمی اشتغال دارد و خانواده برای دفن مادر منتظر بازگشت اوست. (دو فرزند دیگر در کودکی درگذشته بودند).
از نکات شگفتآور زندگی خانم حایری این که به رغم آن که عروس ارشد امام خمینی و منتسب به یک خاندان بزرگ و مشهور روحانی دیگر هم بود زندگی بسیار عادی و گاه توام با سختی و رنج داشته است.
او شیفته سید مصطفی خمینی بود و خاطرات هجران او را با اشک بیان میکرد و همچون اعضای خانواده امام که آقا مصطفی را «داداش» خطاب میکردند او هم عادت کرده بود همسرش را این گونه خطاب و حتی بعد از فقدان چنین یاد کند.
با این که عروس ارشد امام اهل مصاحبه با رسانهها نبود اما برای اولین بار اول آبان ۱۴۰۰ و به مناسبت چهلوچهارمین سالگرد درگذشت مشکوک سید مصطفی خمینی گفتوگویی با او منتشر شد که بسیار مورد توجه قرار گرفت خصوصا جاهایی که حکایت از نگاه امروزین آقا مصطفی خمینی داشت و تصویر متفاوتی از فرزند فقید امام ترسیم میکرد.
درباره فرزندان چنین گفته بود: «خدا چهار فرزند به من داد که دو تا از آنها از دنیا رفتند و الان تنها حسین و مریم برای من باقی ماندهاند. هر دو دختر بودند و یکی در ایران و یکی در نجف از دنیا رفت. اولی چند روز بعد از به دنیا آمدن از دنیا رفت و علتش هم این که اوضاع ما در آن ایام به خاطر مسائل انقلاب خیلی ناجور و نامناسب و دگرگون بود و در همان ایامی که تازه این دختر به دنیا آمده بود، نیروهای دولتی وارد منزل ما شدند و هول و هراس ایجاد کردند و حال خود من خیلی بد و خراب بود و شاید این بچه بر اثر همان مسائل مُرد و از دنیا رفت.
دومی هم بلافاصله بعد از تولد و بر اثر یک بیماری کشنده از دست رفت؛ البته برخی به من میگفتند که این فرزندم، پسر بوده ...»